داستانهایی که حتی فکرش را هم نمیکنید واقعی باشند!
فیلمهای ژانر ترسناک در حالت عادی مو بر تن آدم راست میکنند، اما وقتی در ابتدا یا انتهای تیتراژ مینویسند که فیلم بر اساس داستان واقعی ساخته شده است، خواب شب را از چشم میربایند! فیلمهای ترسناکی که بر اساس داستانهای واقعی ساخته شدهاند، موضوعهای مختلفی دارند؛ از تسخیر انسانها توسط اجنه و نیروهای شیطانی گرفته تا قاتلهای سریالی که شیوههای بیرحمانهای دارند و در تخیل هم نمیگنجد که این قاتلها آدمیزاد باشند! اما باید بپذیریم که دنیای واقعی هم میتواند به اندازه فیلمهای ترسناک دلهرهآور، خشن و بیرحم باشد و اتفاقات وحشتناکی را شامل میشود. در این مقاله به سراغ ۵ تا از بهترین فیلمهای ترسناکی که بر اساس واقعیت ساخته شدهاند، میرویم و داستانهایی که در پس آنها وجود دارد را بررسی میکنیم.
۱. فیلم آنابل (Annabelle)
داستان واقعی این فیلم در سال ۱۹۷۰ اتفاق افتاده است و یکی از عجیبترین پروندههای ماورالطبیعه تاریخ به شمار میآید. اد و لورین وارن دو محقق مشهور در زمینه اتفاقات ماورالطبیعه و اهریمنی بودند که روی پرونده عروسک تسخیرشده کار میکردند.
رگدیآن (Reggedy-Ann) یک شخصیت کارتنی محبوب کودکان دهه ۹۰ میلادی است. داستان از جایی شروع میشود که مادری یک عروسک رگدیآن
به فرزندش هدیه میدهد و دختر بعد از قبول شدن در دانشگاه، عروسک را به آپارتمان خود میبرد و با دختر دانشجوی دیگری همخانه میشود. آنها بعد از مدتی متوجه حرکتهای غیرمعمول عروسک رگدیآن میشوند. مثلا وقتی عروسک را در اتاق میگذاشتند، بعدا آن را در قسمت دیگری از خانه پیدا میکردند. آنها ترسیدند و عروسک را به کارشناسهای مسائل ماورالطبیعه نشان دادند. کارشناسان گفتند روح دختری به نام «آنابل» که قبلا در آپارتمان دخترها زندگی میکرده این عروسک را به تسخیر خود درآورده است.
در ابتدا عروسک تسخیرشده فعالیت خاصی نداشت و فقط از جایی به جای دیگر حرکت میکرد، اما کمکم به یک موجود اهریمنی تبدیل شد و به مهمانان خانه آسیب میرساند. اد و لورین وارن به این نتیجه رسیدند که نیرویی اهریمنی عروسک را تسخیر کرده است و میخواهد از این طریق انسانها را نیز به تسخیر خود در آورد. در نتیجه عروسک را از دخترها گرفتند و آن را به همراه وردهای امنیتی و مذهبی در موزهای زندانی کردند. این عروسک هنوز هم در موزه نگهداری میشود و مردم از آن بازدید میکنند.
۲. از شر شیطان نجاتمان بده (Deliver Us From Evil)
این فیلم بر اساس کتابی به نام «مراقب شب باش (Beware the Night)» ساخته شده است. نویسنده کتاب یک افسر بازنشسته پلیس نیویورک است که در زمینه مسائل اهریمنی و ماورالطبیعه هم کار میکند. شخصیت اصلی این فیلم هم رالف سارچی است که با یک کشیش همکاری میکند تا جلوی جنایتهای اهریمنی که در نیویورک اتفاق میافتد را بگیرد.
در فیلم، کتاب و واقعیت، آقای سارچی با افرادی که توسط اجنه و شیاطین تسخیر شده بودند مواجه میشد و به کمک کشیشها مراسم جنگیری را اجرا میکرد. یکی از ترسناکترین تجربههای رالف سارچی، دختربچه ۸ ساله تسخیرشدهای بود که بهصورت ناگهانی شروع به صحبت کردن به زبان لاتین کرده بود. او نشانههای مختلفی از تسخیر را نشان میداد؛ مثلا به دیگران آسیب میرساند یا اشیاء را بدون دخالت دست پرتاب میکرد. در نهایت سارچی و کشیشهای همکار موفق شدند نیروی اهریمنی را از بدن دختربچه خارج کنند.
۳. فیلم احضار (The Conjuring)
یکی از مشهورترین فیلمهای ترسناکی که بر اساس واقعیت ساخته شده، فیلم کانجورینگ یا احضار است. این فیلم نیز مانند آنابل، پروندهای است که وارنها روی آن کار کردند. داستان احضار، از سال ۱۹۷۱ شروع شد، زمانی که خانواده پرون به خانهای قدیمی و بزرگ در یک مزرعه در رود آیلند نقل مکان کردند. نشانههای عجیب این خانه از همان ابتدای اسبابکشی خانواده پرون، توجه آنها را جلب کرد. نشانههایی مثل شنیدن صداهای ناآشنا یا جابهجا شدن وسایل. به مرور زمان این نشانهها تشدید شدند و حتی دخترهای پرون ارواحی را در خانه میدیدند، اما این ارواح هیچوقت به خانواده پرون آسیب نرساندند.
در فیلم کانجورینگ، روح زنی به نام « بثشیبا شرمن» به تصور کشیده شد. گفته میشود این روح متعلق به زنی است که در قرن ۱۹ در همان خانه روستایی زندگی میکرده است. میگویند این زن جادوگر بوده، با شیطان پیمان دوستی بسته و حتی یک دختر بچه را هم به قتل رسانده است. اعضای خانواده پرون معتقد بودند این روح اعضای خانواده را هدف قرار داده است و به آنها آسیب میرساند.
درنهایت، خانواده پرون از وارنها کمک گرفتند. وارنها تحقیقات بسیاری روی خانه انجام دادند و در آخر به سراغ مراسم احضار روح رفتند. این مراسم منجر به تسخیر کارولین، مادر خانواده، شد. بدن او به شکل وحشتناکی پیچ و تاب خورد و با صدایی که صدای خودش نبود، به زبانی بیگانه صحبت کرد. او حرکتهای ناگهانی بسیاری انجام داد و اعضای خانواده را که شاهد این ماجرا بودند، به شدت ترساند.
بعد از این اتفاق، پدر خانواده وارنها را از خانه بیرون کرد؛ زیرا تصور میکرد حضور آنها به جای اینکه اوضاع را بهتر کند، باعث ایجاد اتفاقات ترسناکتر هم شده است. این خانواده تا سال ۱۹۸۰ هم در همان خانه زندگی کردند، چون بخاطر مشکلات مالی، توانایی خرید خانه جدید را نداشتند. البته به مرور زمان نشانههای ارواح کمتر شد و خانه به شکل طبیعی برگشت.
۴. فیلم جیغ (Scream)
سری فیلمهای جیغ یکی از مشهورترین فیلمهای ژانر ترسناک هستند که بر اساس پرونده یک قاتل سریالی به نام «دنیل رولینگ» مشهور به «قاتل گینزویل» ساخته شدهاند. این قاتل سریالی دانشجوها را هدف قرار میداد و آنها را به بدترین شکل به قتل میرساند و مثله میکرد.
ویلیامسون (کارگردان سری فیلمهای جیغ) زمانی که گزارش کارهای مخوف دنی رولینگ را در اخبار تماشا میکرد، متوجه شد در خانهاش صدایی غیرمعمول میآید. او به اتاق نشیمن رفت و دید که پنجره باز مانده است؛ با اینکه چند روز را در خانه مانده بود، اما باز هم قبلا متوجه باز بودن پنجره نشده بود. او چاقوی قصابی در دست گرفت و به دنبال منشأ صدایی که شنیده بود گشت. البته هیچ قاتل سریالی به ویلیامسون حمله نکرد، اما ایده سری فیلمهای جیغ به ذهن این کارگردان رسید و سه روز بعد، سناریو اولیه یکی از مشهورترین فیلمهای ژانر ترسناک دنیا را نوشت.
۵. فیلم برکه گرگ (Wolf Creek)
این فیلم ترسناک از دو پرونده جنایی الهام گرفته است که در ادامه به آنها میپردازیم. پرونده اول داستان پیتر و همسرش جوآن است. آنها در حال سفر و در حین عبور از یکی از بیابانهای کشور استرالیا بودند که در مسیر فردی به نام «بردلی جان مرداک» به آنها حمله کرد. بردلی یک قاتل وحشی بود که پیتر را به قتل رساند و دستهای جوآن را بست تا بعدا به خدمت او هم برسد، اما جوآن فرار کرد و توانست به کمک بوتهها خود را از قاتل پنهان کند. جسد پیتر هیچوقت پیدا نشد، اما بعد از مدتی بردلی مرداک دستگیر شد و به جرم قتل او به مجازات رسید.
پرونده دوم فیلم برکه گرگ درباره قاتلی به نام «ایوان مِلیت» است. او یک قاتل سریالی است که در سال ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۲ حداقل ۷ گردشگر جوان را به قتل رساند. قربانیهای مِلیت جوانهایی بودند که با کوله مسافرت میکردند یا با اتومبیل شخصی خود از مسیرهای مورد هدف ملیت عبور میکردند. او آنها را از جاده و مسیر اصلی خارج میکرد و در جنگل، به شیوهای وحشیانه به قتل میرساند. در فیلم برکه گرگ نیز قاتل به سراغ گردشگرها و افراد تنها در مناطق دور از دسترس میرود و آنها را مانند مِلیت به شیوهای بیرحمانه به قتل میرساند.
سخن پایانی
فیلمهایی که در این مقاله نام بردیم، بر اساس داستان واقعی هستند اما جزئیات و صحنههای مختلف را دراماتیکتر و اغراقشده نشان میدهند تا مخاطب را بیشتر درگیر کنند. واقعیت ترسناک درباره داستانهای واقعی پشت فیلمها این است که برای افراد معمولی اتفاق افتادهاند؛ خانوادههایی که در یک خانه ساکن میشوند و باید با ارواح خانه دستوپنجه نرم کنند یا افرادی که برای تفریح به یک منطقه میروند و ناگهان مجبور میشوند از دست یک قاتل سریالی بگریزند. این داستانها بهصورت غیرمنتظره به زندگی روزمره افراد اضافه شدهاند و آنها را درگیر کردهاند. آیا شما هم تجربهای از اتفاقات ترسناک و ماورالطبیعه دارید؟ تجربه های خود در این باره را در بخش کامنتها با ما در میان بگذارید.
،با ثبت ایمیل خود در خبرنامه ایران تاپ فایو از آخرین مطالب، به محض انتشار مطلع شوید
برای گپ زدن با کاربران، ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید