روشهای کنترل روانی انسانها با تکنیکهای روانشناسی
روانشناسی شاخهای از علم است که رفتارها، عملکرد ذهنی و روانی و فرایندهای شناختی انسانها را مورد بررسی قرار میدهد. این علم هم عملکرد روانی انسانها را مشخص میکند و هم نشان میدهد چطور میتوان روی این عملکرد تأثیر گذاشت. این علم به انسانها کمک میکند آسیبهای روانی را بهبود بخشند، اما مسیر آسیب رساندن به آنها را هم نشان میدهد. روانشناسی تاریک بخشی از علم روانشناسی است که از تکنیکهای دستکاری روانی برای تأثیر گذاشتن روی ذهن افراد و وادار کردن آنها به انجام کارهای مختلف مورد استفاده قرار میگیرد. گاهی اوقات انسانها در رابطهها، محیط کار یا حتی جامعه با استفاده از این تکنیکها از دیگران سواستفاده میکنند. در این مقاله توضیح میدهیم روانشناسی تاریک چیست و چه تکنیکهایی دارد.
روانشناسی تاریک چیست؟
در روانشناسی تاریک، متخصصهای روانشناسی روی روشهای دستکاری روانی، ذهنخوانی و متقاعدسازی در روابط انسانی کار میکنند. افرادی که از روانشناسی تاریک آگاهی دارند، از تکنیکهای آن برای سوءاستفاده از دیگران در جهت اهداف خودشان استفاده میکنند: مثلا دیگران را متقاعد میکنند کاری که آنها میخواهند را انجام دهند، اما تصور کنند خودشان چنین تصمیمی گرفتهاند. روانشناسی تاریک واقعیت دارد، اما استفاده از آن انسانی نیست!
منشأ روانشناسی تاریک به روانشناسی کلاسیک و فلسفی برمیگردد. سهگانه تاریک روانشناسی که در قسمتهای بعدی آنها را توضیح میدهیم، برای اولین بار در قرن بیستم توسط هانس آیزنک، پاول هاس و کوین ویلیامز مطرح شد. این شاخه بهمرور زمان بهعنوان بخش مهمی از روانشناسی گسترش پیدا کرد، تحقیقات بسیاری درباره آن انجام شد و در سیاست، مدیریت و انواع روابط انسانی مورد استفاده قرار گرفت.
۳ بخش اصلی روانشناسی سیاه
روانشناسان برای روانشناسی تاریک 3 عنصر اصلی در نظر میگیرند: خودشیفتگی (Narcissism)، ماکیاولیسم (Machiavellianism) و سایکوپاثی (Psychopathy). این سه اختلال بهعنوان سهگانه تاریک در روانشناسی شناخته میشوند. اگر تکنیکهای روانشناسی تاریک را بررسی کنید، ریشه همه آنها به یکی از این سهگانه میرسد. پس بیایید ابتدا بررسی کنیم هرکدام از این سهگانه تاریک چه مفهومی دارند.
خودشیفتگی (Narcissism)
افراد نارسیست یا خودشیفته علاقه بیش از اندازه به خودشان دارند. آنها تصویر ایدهآل از خودشان در ذهن دارند و تصور میکنند بهتر و بالاتر از دیگران هستند؛ به همین دلیل به خودشان اجازه میدهند از دیگران سواستفاده کنند و با دستکاری روانی دیگران را برای انجام خواستههایشان متقاعد سازند. البته تصویر ذهنی ایدهآل این افراد درباره خودشان، مثل یک حباب است و اگر با تأیید توسط دیگران تغذیه نشود، از بین میرود!
ماکیاولیسم (Machiavellianism)
مفهوم ماکیاولیسم برای اولین بار در قرن 16 میلادی در کتابی بهنام «شهریار» نوشته نیکولو ماکیاولی بیان شد. نام این بخش از سهگانه تاریک از نام خود ماکیاولی گرفته شده است. او در این کتاب درباره روشهای فریبکاری و دستکاری روانی جامعه توسط پادشاهان صحبت کرد. در ماکیاولیسم افراد با فریب و نیرنگ به اهداف شخصیشان میرسند و باور دارند افراد دیگر هم دقیقا از همین روش برای رسیدن به اهدافشان استفاده میکنند، بنابراین همیشه مراقب هستند که فریب نخورند! در ماکیاولیسم فقط قدرت و توانایی کنترل دیگران مهم است و اخلاق و اصول انسانی جایگاهی ندارد.
سایکوپاثی (Psychopathy)
احتمالا در بعضی از فیلمها دیدهاید که شخصیت منفی جذاب و کاریزماتیک است و شما با وجود کارهای بدی که انجام میدهد، باز هم دوستش دارید! این شخصیتها سایکوپاث هستند. این افراد احساس همدلی ندارند، مسئولیت رفتارهایشان را قبول نمیکنند و احساس گناه و پشیمانی نمیکنند. رفتارها و تصمیمهای ناگهانی و بدون فکر یکی از مهمترین ویژگیهای افراد سایکوپاث است و حتی آنها را به سمت ارتکاب جرم سوق میدهد.
15 تکنیک روانشناسی تاریک
تکنیکهای روانشناسی تاریک گاهی اوقات بسیار ساده هستند و انسانها ممکن است در زندگی روزمره هم آنها را کشف کنند. مثلا در روابط عاطفی، بعضی از آقایان یاد گرفتهاند با توجه بیش از حد در ابتدای رابطه و سپس بیتوجهی به خانمها، آنها را به خودشان وابسته کنند! این یک تکنیک روانشناسی سیاه است، اما شاید کسی که از آن استفاده میکند، حتی نام روانشناسی تاریک را هم نشنیده باشد. بعضیها تکنیکهای روانشناسی سیاه را طی تجربههای شخصی یاد میگیرند و از آن استفاده میکنند. در ادامه 15 تکنیک روانشناسی تاریک را ارائه میدهیم تا آنها را بشناسید و فریب آنها را نخورید.
1. گسلایتینگ (Gaslighting)
گسلایتینگ به معنی «چراغ گازی» است، اما معادل انگلیسی آن در فارسی هم مورد استفاده قرار میگیرد. در گسلایتینگ طرف مقابل را بهگونهای فریب میدهد که تصور میکند درباره چیزی اشتباه کرده است. اگر این کار ادامه داشته باشد، فرد فریبخورده ممکن است به حافظه و درک خود شک کند و حتی تصور کند دیوانه شده است! مثلا تصور کنید شما دوست خود را در یک مهمانی دیدهاید و او هم شما را دیده، اما توجهی نکرده است. وقتی بعدا علت را جویا میشوید، میگوید در آن مهمانی حضور نداشته و شما اشتباه میکنید. او آنقدر با اطمینان این حرف را میزند که شما تصور میکنید فرد دیگری را با او اشتباه گرفتهاید!
2. بیاعتبارسازی (Discrediting)
فریبکاران با استفاده از این تکنیک احساسات طرف مقابل را کوچک میشمارند یا آنها را نادیده میگیرند. این افراد حتی ممکن است برای این کار شایعه بسازند و دروغ بگوید. مثلا مردی را تصور کنید که به همسرش خیانت کرده است و وقتی همسرش عصبانی میشود، میگوید: «تو همیشه بیش از حد حساس هستی و از کاه، کوه میسازی!» او با نادیده گرفتن احساسات همسرش باعث میشود زن تصور کند واکنش بیش از اندازه نشان میدهد و شاید خیانت آنقدرها هم مسئله جدی نباشد!
البته دقت داشته باشید که بیاعتبارسازی فقط به احساسات محدود نمیشود. ممکن است کسی دستاوردهای طرف مقابل را کوچک شمارد تا نشان دهد از او بالاتر است و طرف مقابل باید تحت کنترلش باشد. مثلا در خانوادههای مردسالار، معمولا دستاوردهای مادر خانهدار کوچک شمرده میشود، چون همیشه در خانه بوده است. اما پدر خانواده حکم قهرمانی را دارد که هرروز صبح برای کسب درآمد از خانه بیرون میرود و با تأمین مالی خانواده به موفقیت میرسد.
3. ایجاد احساس گناه
در این تکنیک افراد با ایجاد احساس گناه در دیگران آنها را کنترل میکنند. نمونه این رفتار در پدرومادرهای سنتی ایرانی بسیار دیده میشوند. مثلا به فرزندشان میگویند من بخاطر تو درس نخواندم! در این صورت فرزند بخاطر حضور خود در خانواده احساس گناه پیدا میکند و تصور میکند مانع پیشرفت مادرش شده است. بنابراین سعی میکند هرکاری برای جبران انجام دهد و تحت کنترل خانواده باقی بماند.
4. کنترلگری با استفاده از ترس
این یک تکنیک مرسوم در روانشناسی تاریک است که در روابط عاطفی، روابط کاری و حتی سیاست هم مورد استفاده قرار میگیرد. در این تکنیک برای اینکه افراد را متقاعد کنند و تحت کنترل نگه دارند، آنها را میترساند. مثلا در سیاست میگویند: اگر از ما پیروی نکنید، جنگ میشود و امنیت از بین میرود. در محیط کار میگویند: اگر کمتر از 10 ساعت در روز کار کنید، اخراج خواهید شد و همین حقوق ناچیز را هم نخواهید داشت. در روابط عاطفی میگویند: اگر هرچه میخواهم را فراهم نکنی، تنهایت میگذارم!
5. فریب تدریجی
این تکنیک را با داستان یک قورباغه میتوان توضیح داد. وقتی یک قورباغه را در آب جوش میاندازید، میسوزد و سریع بیرون میپرد. اما وقتی او را در آب معمولی میگذارید و آرامآرام به آب حرارت میدهید، متوجه داغ شدن آن نمیشود و در نهایت وقتی آب به دمای جوش برسد، میمیرد! در فریب تدریجی، تغییرات آنقدر آرام رخ میدهند که قربانی متوجه آنها نمیشود. او فکر میکند که شرایط همیشه به همین شکل بوده و در نتیجه، بدون هیچ مقاومتی خود را با وضعیت جدید وفق میدهد. مثلا، در یک رابطه عاطفی، شریک عاطفی در ابتدا همیشه با محبت و توجه رفتار میکند، اما به مرور زمان، پاسخهایش کندتر و بیتفاوتتر میشود. کمکم دیدارها کمتر میشود، تماسها کوتاهتر میشود، و وقتی طرف مقابل اعتراض میکند، با جملاتی مثل «همیشه همینطور بودیم، تو زیادی حساسی» روبهرو میشود، تا جایی که دیگر به این بیتوجهی عادت میکند و فکر میکند مشکل از خودش بوده است.
6. قربانی نشان دادن خود
این تکنیک معمولا در روابط عاطفی بهکار میرود و افراد مهربان و همدل مورد سواستفاده قرار میگیرند. در این تکنیک فرد فریبکار همیشه خود را بهگونهای نشان میدهد که مورد ستم قرار گرفته است. مثلا به محض اینکه اختلافی در رابطه پیش میآید که تقصیر فرد فریبکار است، میگوید: «من همیشه به همه خوبی کردم، اما هیچکس قدر نمیدونه! اشکال نداره تو هم قدرنشناس باش!» اگر طرف مقابل او فرد مهربانی باشد، تصور میکند به شریکش ظلم کرده است. در این صورت برای جبران اشتباه، نه تنها طرف مقابل را میبخشد، بلکه ممکن است احساس کند خودش مقصر بوده است!
7. اثر فریبگر یا اثر طعمه
در این تکنیک از میل به پیشرفت انسانها سوءاستفاده میشود. فرد فریبکار وعدههایی به طرف مقابل میدهد و در قبال این وعدهها، از او میخواهد کار مورد نظرش را انجام دهد. اما مشکل این است که قربانی به تعهدات خود عمل میکند، اما فریبکار مدام به بهانههای مختلف عمل به قولش را به تأخیر میاندازد. مثلا بعضی از مدیرها از کارمندان خود میخواهند تا کارهای اضافهبر وظایف انجام دهند تا بعد از مدتی ترفیع بگیرند. کارمندها به امید ترفیع مسئولیتهای بسیاری را قبول میکنند، اما هیچوقت ترفیع و اضافه حقوق نمیگیرند و فقط با بهانههای مدیر مواجه میشوند.
8. تحریف واقعیت
در این تکنیک، فرد فریبکار واقعیت را تغییر میدهد تا نشان دهد برداشت قربانی اشتباه بوده است. مثلا زوجی را تصور کنید که آقا طلاهای خانم را بدون اطلاع او فروخته است. وقتی خانم معترض میشود که چرا بدون اطلاع این کار را انجام داده است، آقا میگوید: «من به تو گفته بودم برای کارم به مقداری سرمایه نیاز دارم!» آقا طوری نشان میدهد که با همین یک جمله اطلاع داده است قصد دارد طلاها را بفروشد و مقصر خانم است که منظور او را متوجه نشده!
9. مقایسه
این تکنیک هم برای دستکاری روانی در موقعیتهای مختلف مورد استفاده قرار میگیرد. در این روش فریبکار طرف مقابل خود را با دیگران مقایسه میکند تا نشان دهد دیگران از او بهتر هستند و او را ترغیب کند تا کاری که فریبکار میخواهد را انجام دهد. مثلا وقتی در سازمانی کارمندی کار میکند که بدون دریافت حقوق بیشتر، کارهایی اضافه بر وظایف انجام میدهد، مدیرها او را بهعنوان بهترین کارمند میشناسند و به کارمندان دیگر میگویند: مثل فلانی کار کن!
10. بمباران اطلاعاتی طرف مقابل
این تکنیک روانشناسی سیاه بیشتر در معاملات و تجارت کاربرد دارد. در این روش به طرف مقابل اطلاعات زیادی میدهند که شاید بسیاری از آنها ضروری نباشند یا حتی اهمیتی نداشته باشند. فرد وقتی با این حجم از اطلاعات مواجه میشود، قدرت تحلیل آنها را از دست میدهد و ممکن است تصمیمگیری اشتباهی داشته باشد. مثلا در یک قرارداد، آنقدر مفاد آن زیاد است و با ادبیات سخت نوشته شده است که فرد از مطالعه آنها خسته میشود و بدون خواندن امضا میکند. این امضا ممکن است او را به سمت شرایطی سوق دهد که به نفعش نباشد.
11. شرطیسازی
در این تکنیک وقتی فرد قربانی رفتار باب میل فرد فریبکار انجام میدهد، پاداش میگیرد و اگر رفتاری خلاف خواست او انجام دهد، تنبیه میشود. پاداشها و تنبیهها انواع مختلفی دارند. مثلا وقتی طرف مقابل کاری که فرد فریبکار میخواهد را انجام نمیدهد، با چند جمله احساسی او را تنبیه میکند. جملاتی مثل «من فکر میکردم رابطه من و تو فرق داره!» یا «قبل از این اتفاق یهجور دیگهای دوستت داشتم!». این موارد تنبیههای روانی قربانی هستند. در مقابل، اگر قربانی کاری که فریبکار میخواهد را انجام دهد، با پاداشهایی مثل ابراز محبت و توجه کردن او را تحت کنترل نگه میدارد.
12. تظاهر به ندانستن
این تکنیک معمولا برای فرار از پذیرش مسئولیت رفتارها استفاده میشود. مثلا وقتی فرد فریبکار باعث ناراحتی قربانی شده، به او میگوید: فکر نمیکردم ناراحت شوی. یا وقتی کار اشتباهی انجام میدهد، میگوید: فکر نمیکردم این کار از نظر تو اشتباه باشه، وگرنه انجامش نمیدادم. این جمله در حالی است که اشتباه او واضح است. فرد فریبکار تظاهر به ندانستن میکند و هیچکاری برای جبران اشتباه خود انجام نمیدهد.
13. دو بههم زنی
در این تکنیک روانشناسی تاریک، فرد فریبکار با یک گروه از افراد سروکار دارد. او پیش هرکس که میرسد، از سایر اعضای گروه بد میگوید و خود را بهعنوان فردی خیرخواه برای همه آنها نشان میدهد. این بدگوییها باعث میشود سایر اعضای گروه کمکم از هم فاصله بگیرند. تنها کسی که از این فاصله نفع میبرد، فرد فریبکار است. زیرا به همه اعضای گروه نزدیک میشود و آنها را برای اجرای خواستههایش کنترل میکند.
14. باجگیری عاطفی
باجگیری عاطفی در روابطی که فردی از نظر احساسی درگیر است، کاربرد دارد. این تکنیک روانشناسی سیاه در روابط سمی بسیار دیده میشود. باجگیری عاطفی معمولا با عباراتی مثل «اگر دوستم داری....» یا «اگر میخوای رابطهمون رو حفظ کنیم....» یا «اگر میخوای ترکت نکنم....» و دنباله این عبارات درخواستی است که خواسته فرد فریبکار را برآورده میکند، اما معمولا به قربانی آسیب میرساند.
15. تکنیکهای متقاعدسازی
تکنیکهای متقاعدسازی در مذاکرات و تجارت کاربرد بسیاری دارند. تعداد زیادی از این تکنیکها ریشه در روانشناسی تاریک دارند. در ادامه تعدادی از آنها را نام میبریم و درباره هرکدام از آنها توضیح میدهیم:
سخن پایانی
تکنیکهای روانشناسی سیاه بسیار متنوع هستند. حتی در بسیاری از ارگانها و نهادهای بزرگ، اتاق فکرهایی برای ایجاد تکنیکهای جدید شکل میگیرد. بهترین روش برای اینکه تشخیص دهید تحت تأثیر روانشناسی تاریک قرار گرفتهاید یا نه، این است که به احساس خود اعتماد کنید. وقتی احساس بدی نسبت به یک اقدام، یک فرد یا یک رابطه دارید یا احساس میکنید در حال باج دادن به طرف مقابل هستید، احتمالا با تکنیکهای روانشناسی تاریک کنترل میشوید و باید هرچه سریعتر خودتان را از این بازی روانی بیرون بکشید. آیا تاکنون تجربه کنترل شدن با روانشناسی سیاه را داشتهاید؟ درباره تجربههای خود در بخش کامنتها با ما صحبت کنید.
،با ثبت ایمیل خود در خبرنامه ایران تاپ فایو از آخرین مطالب، به محض انتشار مطلع شوید
برای گپ زدن با کاربران، ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید